افسردگی Depression (آشنایی با علائم، دلایل و درمان ها)

  • تایید شده توسط روانشناس
  • تاریخ انتشار: ۱۴۰۲/۱۲/۲۴
  • تاریخ به روز رسانی: ۱۴۰۳/۰۷/۱۴
  • نویسنده:

افسردگی یا Depression، یکی از اختلالات بسیار رایج روانپزشکی است به طوریکه از آن با عنوان “سرماخوردگی روانی” نیز یاد می‎شود. همانطور که سرماخوردگی در بین بیماری‌هایی که افراد ممکن است در طول زندگی به آن مبتلا شوند، شایع‌ترین بیماری است، افسردگی نیز یک اختلال شایع در روانشناسی به حساب می‌آید که ممکن است افراد در زندگی خود بارها به آن مبتلا شوند.

آمارها نشان می‌دهد تعداد قابل توجهی از افراد، در طول عمر خود یک یا چند دوره افسردگی را پشت سر می‌گذارند. به همین دلیل افسردگی شایع‌ترین اختلال روانی تلقی می‌شود که اگر مورد درمان قرار نگیرد، می‌تواند پیامدهای بسیار خطرناکی همچون خودکشی را برای فرد و اطرافیان به دنبال داشته باشد.

در این مطلب از مجله روانشناسی باتابان می‌خواهیم شما را با مفهوم افسردگی، دلایل ابتلا به افسردگی و راه‌های درمان آن آشنا کنیم. همچنین درباره داروهای ضدافسردگی و نحوه مصرف آن اطلاعاتی را با شما به اشتراک بگذاریم. بنابراین اگر می‌خواهید با علائم Depression آشنا شوید و یا با فرد افسرده‎ای سر و کار دارید و می‌خواهید بدانید بهترین راه درمان Depression چیست، توصیه می‌کنیم تا پایان این نوشته با ما همراه باشید.

همچنین در صورت نیاز به مشاوره، می‌توانید همین حالا با شماره تلفن02191303933  با مرکز باتابان تماس بگیرید و ضمن دریافت راهنمایی، وقت مشاوره دریافت نمایید.

افسردگی چیست؟

در بیان عمومی روانشناسی به فرد غمگینی که حوصله و انگیزه کافی برای انجام کاری را ندارد و در اکثر مواقع ناراحت، منزوی و گوشه‌گیر است، افسرده گفته می‎شود. البته برای سنجش اینکه فرد واقعاً دچار افسردگی شده است یا خیر، معیارهایی وجود دارد که حالات روحی فرد باید بر اساس این معیارها با انجام مشاوره افسردگی، مورد بررسی قرار گیرد.

علائم و نحوه تشخیص افسردگی

علائم Depression

به طور کلی 9 ملاک اصلی برای سنجش اختلال افسردگی وجود دارد و فردی افسرده تلقی می‌شود که حداقل 5 مورد یا بیشتر از این 9 مورد که در ادامه به آنها اشاره می‎کنیم را حداقل به مدت 2 هفته تجربه نماید و یکی از آنها حتماً باید مورد اول یا دوم باشد. 9 ملاک اصلی افسردگی:

 

خلق افسرده

فردی که در اکثر ساعت‎های روز غمگین و بی حوصله است، انگیزه کافی برای انجام کارهایش را ندارد. احساس خوبی نسبت به خود و اطرافیان ندارد و یا اطرافیان در طول روز به طور مکرر شاهد گریه و ناراحتی فرد هستند.

البته توجه داشته باشید که علائم افسردگی در کودکان و نوجوانان با بزرگسالان تفاوت دارد. به این صورت که Depression در سنین پایین، در قالب خلق تحریک پذیر و پرخاشگری خودش را نشان می‌دهد. به این شکل که کودک به سرعت عصبی شده و اصطلاحاً از کوره در می‌رود و یا رفتارهایی از خود نشان می‌دهد که والدین از آنها با عنوان “لجبازی” یاد می‌کنند. این رفتارها گاهی با بیش فعالی اشتباه گرفته می شوند برای آشنایی با این اختلال، مقاله بیش فعالی چیست؟ را مطالعه کنید.

 

کاهش چشم‌گیر لذت‎های فردی

فرد از اکثر فعالیت‌هایی که در طول شبانه روز انجام می‌دهد لذت نمی‎برد و برایش خوشایند نیست. به عبارت دیگر زندگی برایش بی معنا شده است.

 

کاهش و افزایش قابل توجه وزن فرد بدون گرفتن رژیم غذایی

تغییر بیش از 5 درصد وزن بدن فرد در یکماه می‌تواند یکی دیگر از علائم افسردگی باشد. به عنوان مثال فردی که وزن او در حالت عادی 60 کیلوگرم است، اگر در طول یک ماه بدون گرفتن رژیم غذایی، کاهش یا افزایش وزن 3 کیلوگرم و یا بیشتر از آن را تجربه نماید، می‌تواند کاندیدای ابتلاء به افسردگی باشد.

چرا که افسردگی به طور کلی با افزایش یا کاهش اشتها همراه است. به این صورت که در Depression متداول، با کاهش اشتها و کاهش وزن مواجه هستیم و در افسردگی آتایپیک یا غیر معمول، با افزایش وزن و پرخوری رو به رو می‎شویم.

 

بی‌خوابی یا پر خوابی در تقریباً همه روزها

 

بی‌خوابی ناشی از افسردگی

 

یکی دیگر از علائم افسردگی، کم‌خوابی یا پرخوابی است که به وضوح در افراد افسرده دیده می‌شود. به عبارت دیگر اگر یک انسان بالغ سالم و نرمال، به 7 الی 9 ساعت خواب در شبانه روز نیاز دارد، فرد افسرده در حالت کم‌خوابی، کمتر از 6 الی 7 ساعت می‌خوابد و در حالت پر خوابی، بین 10 الی 12 ساعت از شبانه روز را در خواب به سر می‌برد.

 

سراسیمگی یا کندی روانی – حرکتی در تقریبا تمام روزها

اطرافیان فردی که به افسردگی مبتلاء شده است، معمولاً او را در دو حالت مشاهده می‌کنند. یکی از این حالت‌ها، اضطراب، عجله و دست پاچگیِ مشهود در فرد است و حالت دیگر کُندی، بی حوصلگی و حرکت بسیار آرام‌تر از وضعیت همیشگی. چرا که فرد به دلیل خلق افسرده، یا دچار اضطراب شده است و یا در وضعیت بی‌انگیزگی به سر می‌برد.

 

خستگی یا فقدان انرژی در همه روزها

فرد افسرده در اکثر مواقع انرژی کافی برای انجام کارهای خود را ندارد. این بی حالی می‌تواند هم به صورت بی‌حالی جسمی و هم به صورت بی‌حالی روانی، در رفتار و اعمال فرد دیده شود. به عبارت دیگر می‌توان گفت فرد انرژی روانی کافی و یا حس و حال و دل و دماغ انجام اموری که باید آنها را به انجام برساند را ندارد و دست و دلش کار نمی‌رود و معمولاً کارها را به درستی به پایان نمی‌رساند.

 

احساس بی‌ارزشی یا احساس گناه مفرط در تقریبا همه روزها

فرد افسرده معمولاً در گفتگوهای درونی خودش، احساس بی‌ارزشی و کمبود عزت نفس می‌کند؛ به همین دلیل دائماً در حال سرزنش خودش است. احساس حقارت و گناه شدید، لحظه‌ای فرد را به حال خود رها نمی‌کند و مرتباً نظام‌های ارزشی خود را زیر سوال می‌برد. نکته قابل توجه این است که احساس گناه لزوماً مربوط به مسائل شرعی نیست، بلکه می‎تواند حس گناه اخلاقی باشد. یعنی فرد به دلیل اینکه در گذشته سهل انگارانه عمل کرده است، مرتب مشغول سرزنش خود باشد.

یکی از دلایل این وضعیت این است که فرد کمالگرا است و به خود فرصت کافی برای تجربه یک سری امور را نداده است. به عبارت بهتر فرد از خودش توقعات افراطی دارد و به دلیل برآورده نشدن توقعات، دچار افسردگی شده است.

 

کاهش توانایی تفکر و تمرکز در تقریبا همه روزها

اکثر افراد افسرده، از شلوغی بیش از حد فکر و ذهن و عدم تمرکز روی موضوعات مختلف شکایت دارند. جملاتی که افراد در هنگام مراجعه به روانشناس، در توصیف این موضوع بیان می‌کنند به این صورت است که: فکرم مشغوله، حواسم جمع نمی‌شه، نمی‌تونم فکر کنم، حواسم پرت می‌شه، فراموشی دارم و به طور مرتب وسایلم را گم می‌کنم.

 

افکار مربوط به مرگ و خودکشی، داشتن نقشه برای خودکشی و یا یکبار اقدام برای خودکشی

این فاکتور معمولاً در موارد Depression شدید اتفاق می‌افتد ولی در موارد خفیف نیز ممکن است آرزوی مرگ در فرد وجود داشته باشد. به این صورت که گفتگوی‌های دورنی فرد حول محور آرزوی مرگ برای خودش می‌چرخد و مداوم با خود تکرار می‌کند: کاش می‌مردم، دنیا دیگر برای من ارزشی ندارد. دیگه دوست ندارم زنده باشم.

درصد بسیار زیادی از خودکشی‌ها، ریشه در افسردگی دارد. البته مبتلایان به اختلالات دیگر مانند دوقطبی یا اسکیزوفرنی نیز ممکن است دست به خودکشی بزنند، اما سهم خودکشی ناشی از افسردگی در بین همه اختلال‌های روانی بالاتر است.

نکته‌ای که باید به آن به طور ویژه توجه داشته باشید این است که تشخیص مشکل و اختلال روانی، لزوماً بر عهده روانشناس است و افراد بر اساس مطابقت این شرایط با وضعیت خود نمی‌توانند به طور قطع بیماری و یا اختلال را تشخیص دهند.

چرا که بسیاری از اختلالات روانی، علائم مشابه دارند که برای تشخیص صحیح آنها، بررسی توسط متخصص نیاز است. در چنین شرایطی اگر فرد بر اساس برخی علائم، اقدام به تشخیص بیماری نموده و بدتر از آن اقدام به مصرف خودسرانه دارو نماید، ممکن است شرایط از وضعیت فعلی وخیم تر شده و مسیر درمان به شدت پیچیده و سخت شود.

لذا لازم است در صورت مشاهده این علائم در خود و یا نزدیکان، در اولین فرصت ممکن به روانشناس مراجعه نمایید و یا جلسات روان درمانی را شروع کنید.

انواع افسردگی

اختلال افسردگی، انواع مختلفی دارد که در ادامه آنها را  معرفی می‌کنیم:

  • اختلال افسردگی عمده یا اختلال افسردگی اساسی
  • اختلال افسردگی پایدار یا مداوم
  • اختلال افسردگی PMDD مربوط به چرخه‌های ماهانه در بانوان
  • اختلال افسردگی‌ ناشی از مصرف دارو یا مواد مخدر
  • اختلال افسردگی ناشی از ابتلا به بیماری

 

این موارد عمده اختلالاتی است که از آنها با عنوان افسردگی یاد می‌شود. آنچه در جامعه امروز ایران دیده می‌شود و شیوع بیشتری دارد، اختلال افسردگی عمده یا اساسی است.

آیا می توان از افسردگی پیشگیری کرد؟

پیشگیری از Depression

بله خوشبختانه اختلال افسردگی قابل پیشگیری است و بهترین راه پیشگیری از افسردگی، یادگیری مهارت مقابله با افسردگی است. به عبارت دیگر مهارت‌های 10 گانه زندگی که WHO یا سازمان بهداشت جهانی آنها را برای داشتن یک زندگی سالم، برای همه افراد جامعه لازم و ضروری می‌داند، می‌توانند به شکل مؤثری مانع ابتلاء به افسردگی شوند.

سازمان بهداشت جهانی همه ساله در روز جهانی بهداشت، فرصتی را پیرامون یک موضوع مرتبط با سلامت ایجاد می‌کند تا حول آن موضوع گفتگوها و فعالیت‌هایی شکل بگیرد. موضوع سال (۲۰۱۷) این سازمان، «Depression» بود و شعار: «بیایید درباره افسردگی حرف بزنیم» را برای ایجاد تعامل سازنده و تفکر سالم به دنیا معرفی کرد.

دلایل ابتلا به افسردگی و اختلالات روانی

یکی از اصلی‌ترین ریشه‎های بروز اختلالات روانی به ویژه افسردگی در افراد، مسائل ژنتیکی است. اما سهم ژنتیک چقدر است و آیا هر کس ژن افسردگی داشته باشد، حتماً و مطلقاً گرفتار افسردگی خواهد شد؟

خوشبختانه پاسخ این سوال، خیر است. به عبارت دیگر در فرآیند ابتلاء به اختلالات روانی، علاوه بر ژنتیک، محرک‌های محیطی نیز دخیل هستند و فردی که ژن افسردگی دارد، تا زمانی که تحت فشار روانی، استرس‌های محیطی و فشار، سوگ عاطفی، شکست کاری و تحصیلی و مواردی از این دست قرار نگیرد، دچار افسردگی نخواهد شد.

ولی می‌توان گفت در افرادی که ژن و استعداد افسردگی دارند، محرک‌های محیطی قوی‌تر و سریع‌تر عمل می‌کنند. به عبارت دیگر نسبت به محرک‌های محیطی حساس‌تر هستند و بسته به میزان قدرتمندی ژن، کوچکترین محرک‌های راه‌اندازنده اختلال افسردگی، می‌توانند اثربخشی بالایی داشته باشند و باعث بروز افسردگی در فرد شوند. به زبان ساده تر، محرک‌های محیطی می‌توانند مثل یک شتاب‌دهنده عمل کنند و فرد را به سرعت در مسیر افسردگی قرار دهند.

 

محرک‌ها یا استرسورهای راه اندازنده

به طور کلی سه دسته عوامل زیر به عنوان شروع کننده یا راه‌اندازنده افسردگی شناسایی شده‌اند:

  1. عوامل زمینه ساز
    ژنتیک یکی از عوامل اصلی و اساسی زمینه ساز است.
  1. عوامل راه اندازنده
    از جمله عوامل راه اندازنده می‌توان به استرسورهای محیطی مانند شکست در ازدواج، طلاق، داشتن فرزند بیمار، سوگ یکی از عزیزان، اخراج شغلی و محکومیت قضایی و … اشاره کرد.
  1. عوامل تداوم بخش
    سبک زندگی ناسالم، مراجعه نکردن و جدی نگرفتن فرآیند درمان و اجتناب از برقراری روابط سالم با اطرافیان از جمله عوامل تداوم بخش افسردگی به حساب می‌آیند.

 

فردی را در نظر بگیرید که سوگی را تجربه کرده است. خود سوگ به تنهایی، چند ماهی فرد را درگیر خود کرده و فرد به زمان نیاز دارد تا برای پذیرش سوگ با خودش کنار بیاید و آن را تحمل کند. پس از مدتی، این سوگ به یک غم و ناراحتی مزمن تبدیل شده و منجر به افسردگی می‌شود و پس از گذشت مدت طولانی، همچنان عواملی وجود دارند که افسردگی را در فرد تداوم بخشیده و باعث ادامه دار شدن افسردگی شده‌اند. پس اگر فردی دچار شکستی مانند طلاق شود باید دنبال پاسخ یه پرسش هایی مثل چگونه بعد از جدایی به ارامش برسیم؟، باشد.

مثلث شناختی چیست و چگونه تشکیل می‌شود؟

عامل دیگری که می‌تواند زمینه ساز ابتلاء به Depression در افراد شود، منفی‌گرایی و نگاه منفی‌گرایانه است که در روانشناسی از آن با عنوان مثلث شناختی یاد می‎شود. دیدگاه منفی در دسته عوامل زمینه‌ساز و راه انداز افسردگی قرار می‌گیرد.

شاید برایتان سوال باشد که مثلث شناختی چیست و چه راس‌هایی این مثلث را تشکیل می‌دهند؟ در پاسخ به این سوال باید بگوییم مثلث شاختی از سه نگرش و حس منفی، در افراد افسرده تشکیل می‌شود. به عبارت دیگر افرادی که گرفتار افسردگی می‎شوند، یک، دو یا سه مورد از این نگرش‌های منفی زیر را دارند:

 

نگرش منفی فرد افسرده نسبت به خودش

فردی که افسرده است، گفتگوهای درونی دائمی با خود دارد و در این گفتگوها دائما خودش را سرزنش می‌کند و نسبت به خودش احساس بدی دارد. مدام با خود تکرار می‌کند که: من بی عرضه ام، من بدم، من به درد نخورم، من یک انسان گناهکارم و …. در یک کلام به طور مداوم به خودش برچسب میزند نگرش منفی نسبت به خود دارد.

 

نگرش منفی فرد افسرده نسبت به محیط و اطرافیان

معمولاً بر اساس تجربه‌ای که در گذشته به دست آورده است، نسبت به آینده و اطرافیانش نگرش منفی دارد. به طوریکه مدام با خود تکرار می‌کند: اینجا کجاست من گیر افتادم، این چه شهریه من داخلش زندگی می‌کنم، این آدم‌ها کی هستن در اطراف من و ….

 

نگرش منفی فرد افسرده نسبت به آینده

نگرش منفی به آینده، معمولاً دیدگاهی است که به واسطه یک اتفاق تلخ در گذشته در فرد ایجاد شده است. به عبارت دیگر فرد شرطی شده و نتیجه اتفاقی که در گذشته تجربه کرده است را به همه حوزه‌ها در آینده تعمیم می‌دهد.

برای درک بهتر این موضوع، به آزمایشی که توسط سلگمن، با عنوان “درماندگی آموخته شده” صورت گرفته است توجه نمایید. در ابتدا لازم است بگوییم درماندگی آموخته شده به معنی شرایطی است که فرد به طور مکرر دچار ناکامی می‌شود و این باور در او شکل می‌گیرد که: راهی برای نجات وجود ندارد.

و اما آزمایش انجام شده به این صورت است که یک اردک ماهی را در آکواریومی قرار دادند در حالیکه تعداد زیادی ماهی کپور در اطراف آن شناور بودند. وقتی اردک ماهی به وفور ذخیره غذایی در اطراف خود عادت کرد، میان او و ماهی‌های دیگر یک دیوار شیشه‌ای قرار دادند.

وقتی اردک‌ماهی گرسنه می‌شد سعی می‌کرد خود را به ماهی‎های کپور برساند ولی مدام سرش به دیوار شیشه‎ای برخورد می‌کرد. در وهله نخست نیاز او به غذا شدت یافت و اردک‎ماهی سخت‌تر از پیش تلاش کرد به ماهی‎های کپور دست یابد ولی بالاخره، شکست مکرر در وصول به هدف به اندازه کافی موجب ناکامی او شد، به طوری که دیگر برای خوردن ماهی‌ها کوشش نکرد.

به طوریکه وقتی دیواره شیشه‌ای برداشته شد و ماهی‎های کپور دوباره در اطراف اردک ماهی شروع به شنا کردند، دیگر هیچ فعالیتی از سوی اردک‎ماهی برای شکار ماهی‎ها صورت نگرفت و در نهایت، اردک ماهی درحالی که در میان وفور خوراکی قرار داشت از شدت گرسنگی جان سپرد.

نتیجه این آزمایش نشان داد که گاهی اوقات ناکامی‌های مکرر یا شکست‌های متوالی در زندگی باعث می‌شود انسان، شکست را در اندیشه خود باور کند. در حالیکه این شکست فقط در اندیشه ماست نه در واقعیت. به عبارت دیگر فرد باور می‎کند که قرار است همواره شکست بخورد و ناکام شود. معتقد است برای تغییر شرایط هیچ کاری از دست او ساخته نیست.

شاید این باور از کودکی به فرد داده شده باشد، اما آنقدر قوی است که حتی نمی‌تواند تحلیل کند که: در کودکی ضعیف بودم، امکانات و شرایط کمی داشتم، اما در حال حاضر شخصیت من توسعه پیدا کرده است و توانمندی‎های بیشتری پیدا کردم و شاید بتوانم با تلاش، خودم را از وضعیت فعلی خارج کنم. ولی حس درماندگی آنقدر قوی در باور فرد نشسته است که حتی اجازه فکر کردن به تلاش برای تغییر وضعیت را نمی‎دهد.

تفکر سالم، واکسن ضد افسردگی

تفکر مثبت

تفکر سالم به معنی داشتن دیدگاه منطقی و واقع بینانه به دنیا و آدم‌های آن است. اشاره کردیم که اکثر افراد مبتلا به Depression، نگرش منفی‌گرایانه‌ای دارند. هرچند ممکن است در شرایط سختی باشند اما تفکر منفی‌گرا، این سختی را چند برابر کرده و باعث شده افراد هر روز بیشتر در باتلاق افسردگی فرو بروند.

البته ما در اینجا به دنبال خوش بینی محض و ایجاد توهم مثبت گرایی برای افراد نیستیم، بلکه به دنبال گرایش به واقع بینی هستیم. چرا که معتقدیم بسیاری از افراد اگر منطقی و واقع بینانه فکر کنند، افسردگی از آنها دور می‎شود.

شاید برایتان سوال باشد که دلیل گرایش به افکار منفی چیست و چگونه می‌توان از افکار منفی فاصله گرفت؟ در پاسخ به این سوال باید بگوییم یک سری خطاهای شناختی که در ادامه به آنها اشاره می‌کنیم، می‌تواند ما را به ورطه منفی گرایی بکشاند.

خطاهای شناختی

در این بخش می‌خواهیم درباره دو مورد از اصلی‌ترین خطاهای شناختی که می‌تواند منجر به منفی‌گرایی و در نتیجه Depression شود، صحبت کنیم.

 

تعمیم مبالغه آمیز

فردی را در نظر بگیرید که در یک موقعیت کاری یا زندگی، دچار شکست شده است. اگر ذهن این فرد دچار خطای تعمیم مبالغه آمیز شود، به این باور می‌رسد که: قرار است من در تمام موقعیت‎های زندگی شکست بخورم.

در حالیکه این باور کاملاً مبالغه آمیز است و قرار نیست فردی که برای یکبار یا حتی چند بار دچار شکست شده، همواره در زندگی خود محکوم به شکست باشد. اما وقتی فرد به این باور برسد، حس منفی شدیدی را با خود دارد.

 

فاجعه سازی

یکی دیگر از خطاهای شناختی، فاجعه سازی است. در این شرایط فرد در توصیف اتفاق منفی که تجربه کرده است به شدت بزرگ نمایی کرده و ابعاد آن اتفاق را بسیار بزرگتر از چیزی که واقعا اتفاق افتاده برآورد می‌کند. به تعبیر عامیانه از کاه، کوه می‌سازد و از اتفاق منفی که با آن مواجه شده، با عنوان فاجعه یاد می‌کند.

یکی از رایج‌ترین حالت‎ها در این مقوله این است که وقتی خانواده‎ها با یک رفتار نابه هنجار در فرزند خود رو به رو می‎شوند، فاجعه‌سازی می‎کنند. به عنوان مثال زمانی که پدر یا مادر خانواده در جیب فرزند نوجوانش سیگار پیدا می‎کند، اگر خطای شناختی فاجعه‎سازی داشته باشد، به سرعت این جمله را بر زبان می‎آورد که: فرزند من معتاد شد و دیگر امیدی نیست!

اگرچه دیدن سیگار در جیب نوجوانان و جوانان برای هیچ پدر و مادری خوشایند نیست، اما اگر کمی واقع بینانه به موضوع نگاه کنیم خواهیم دید که الزاما هر فرد سیگاری، معتاد نیست. ضمن اینکه در یک فرآیند صحیح، امکان ترک سیگار وجود دارد.

اما سوال اینجاست که تفاوت فاجعه سازی با تعمیم مبالغه آمیز چیست؟ در پاسخ به این سوال باید بگوییم در هر دوی این خطاهای شناختی، یک اتفاق منفی وجود دارد، در اولی، فرد منتظر تکرار مجدد آن اتفاق منفی در ابعاد مختلف زندگی است و در دومی فرد بیش از اندازه به آن اتفاق منفی شاخ و برگ می‌دهد و بزرگنمایی می‌کند.

عوارض افسردگی چیست و فرد را به کجا می‌برد؟

واقعیت این است که افسردگی اختلال به شدت پیچیده و آشفته سازی است و عوارض مختلفی دارد که در صورت عدم درمان می‌تواند گریبان‎گیر فرد شود. در ادامه به عوارض افسردگی اشاره می‌کنیم:

 

نداشتن توان کافی برای انجام کارها

غالب افرادی که گرفتار افسردگی می‎شوند، دیگر نمی‎توانند وظایف خود را به درستی انجام دهند و به پایان برسانند. این وظایف ممکن است وظایف خانوادگی یا شغلی باشد. به عنوان مثال خانمی را در نظر بگیرید که گرفتار افسردگی شده باشد. این فرد دیگر به راحتی نمی‎تواند آشپزی کند و به امور داخل خانه رسیدگی نماید و به سختی وظایف خود را انجام می‎دهد.

حتی در موارد شدیدتر، افرادی که دچار افسردگی شده‎اند، دیگر توان سر کار رفتن ندارند و یا زمانی که در محل کار حضور دارند، راندمان لازم را ندارند و ممکن است توبیخ یا اخراج شوند و همین موضوع باعث شدید‎تر شدن افسردگی فرد خواهد شد.

 ابتلاء به افسردگی حتی روی میل جنسی و غریزی افراد نیز تاثیرگذار است و می‎تواند ابعاد مختلف زندگی فرد را با بحران و آشفتگی‎های این چنینی همراه کند.

لذا اگر Depression به موقع درمان نشود، معمولاً افراد در در یک چرخه بی پایان و ادامه‎دار از مشکلات گرفتار می‎شوند.

علاوه بر این در صورت تداوم خلق افسرده، اطرافیان از رفتارهای فرد خسته می‎شوند و اقدام به رفتارهای تند با او می‎کنند، که در نهایت منجر به افزایش سرزنش‎های درونی فرد افسرده می‎شود و حس منفی عمیق‎تری نسبت به اطرافیان پیدا می‎کند و باز هم شدت افسردگی رو بیشتر می‎شود.

همچنین اگر فرد طلاق گرفته، شکست مالی و یا تحصیلی را تجربه کرده باشد و گرفتار افسردگی شده باشد، بی توجهی به این وضعیت و عدم اقدام برای درمان، می‎تواند وضعیت را به شدت پیچیده‎تر کند.

 

غم بی پایان و تصمیم به خودکشی

خلق پایین و روحیه منفی به خودی خود احساسات و هیجانات بدی را برای فرد مبتلا به افسردگی ایجاد می‌کند به طوریکه افرد افسرده زندگی رنج آور و ناراحت کننده‎ای دارند. اطرافیان در توصیف این افراد می‎گویند: این آدم هیچ وقت حالش خوب نیست و تبدیل به کوهی از غم و اندوه شده است.

حجم غم و اندوه در دوره افسردگی به حدی است که گاهی افراد برای پایان دادن به این رنج بی انتها، تصمیم به خودکشی می‎گیرند. در واقع می‎توان گفت یکی از بدترین پیامدهای افسردگی، اقدام به خودکشی است که متاسفانه دامن گیر تعداد بسیار زیادی از افراد مبتلا به افسردگی می‎شود.

 

تنبلی و اهمال کاری

 افرادی که دچار افسردگی هستند، به طور مداوم دچار اهمال کاری و تنبلی می‌شوند و نمی‌توانند کاری که بر عهده دارند را به درستی تا آخرین نقطه به انجام برسانند.

 

خشم و پرخاشگری

خشم و پرخاشگری در افرد افسرده بسیار شایع است. چرا که این افراد خلق و روحیه پایینی دارند، انرژی روانی آنها کم است و به همین دلیل در صورت بروز اولین تنش، به سرعت دچار خشم و پرخاشگری می‎شوند یا به اصطلاح از کوره در می‎روند.

چرا که خویشتن‎داری و خود کنترلی در مواجه با تنش‎ها و تعامل با دیگر افراد، به طور مستقیم به میزان انرژی روانی فرد بستگی دارد. در واقع افراد باید انرژی روانی لازم و کافی برای تاب‌آوری در برابر مشکلات، هیجانات و تنش‎ها را داشته باشند.

تفاوت افسردگی و بیماری دو قطبی

یکی از سوالاتی که در بحث افسردگی مطرح می‎شود این است که آیا رابطه ای بین دوقطبی و افسردگی وجود دارد؟ در پاسخ به این سوال می‎توان گفت در افراد دارای اختلال دو قطبی، بسته به شدت این اختلال، ممکن است فرد گرفتار افسردگی شود. در برخی موارد نیز فرد مبتلا به دو قطبی، افسردگی را تجربه نمی‎کند.

اگر بخواهیم به این موضوع دقیق‎تر بپردازیم باید بگوییم دو قطبی، به اختلالی گفته می‎شود که طی آن فرد یک دوره شیدایی داشته باشد. علائم شیدایی می‎تواند در افراد به شکل‎های مختلف بروز کند، اما از جمله شایع‎ترین علائم شیدایی می‎توان به شادی بیش از حد، خلق تحریک‎پذیر، کاهش خواب، پرش فکر، حواس پرتی، کاهش تمرکز، اقدامات پر خطر بدون توجه به پیامدها اشاره کرد.

در یک کلام فرد دو قطبی به طور غیرعادی فعال و پر انرژی است به طوری که آرام و قرار ندارد، پرش فکر دارد و مرتب از این شاخه به آن شاخه می‎رود و جالب است بدانید رانندگی‎های پر خطر و حتی خیانت‎هایی که هم شامل آقایان می‎شود و هم خانم‎ها، به دلیل اختلال دو قطبی روی می‎دهد.

 به عبارت دیگر بررسی‎ها نشان داده سهم عمده خیانت‎ها به دلیل اختلال دو قطبی و قرار گیری در دوره شیدایی است.

افراد دارای دو قطبی نوع اول، معمولاً فقط فاز شیدایی را سپری میکنند و اصلا دچار افسردگی نمی‎شوند. اما مبتلایان به دوقطبی شدیدتر، علاوه بر دوره شیدایی، گرفتار افسردگی نیز می‎شوند.

8 توصیه برای افراد دارای علائم افسردگی

پیشگیری از Depression

یکی از سوالاتی که افراد پس از اطلاع از علائم افسردگی با آن مواجه می‌شوند این است که در صورت مشاهده علائم افسردگی در خودم و یا اطرافیان، در فازهای اولیه پیش از شروع درمان، چه اقداماتی لازم است؟

پاسخی که به این سوال داده می‎شود، در قالب 8 توصیه کاربردی است که هم می‌تواند نوعی پیشگیری به حساب بیاد و هم فرد را تا حدودی از فضای افسردگی و فرو رفتن در مود افسرده خویی نجات می‎دهد:

  1. ورزش و تحرک جسمی
    انجام فعالیت‎های ورزشی، نه تنها برای افسردگی بلکه برای تمامی اختلالات روانی می‎تواند یک راهکار به شدت اثربخش باشد. علی الخصوص ورزش‎های هوازی که ریتم تنفس را تغییر می‎دهند و تپش قلب و هیجان در فرد ایجاد می‎کنند. این ورزش‌ها باعث ترشخ هرمون‎های دوپامین و سروتونین در بدن می‎شود و می‎تواند فرد را به طرز چشم‎گیری از حالت افسردگی خارج نماید.
  1. افزایش لذت‎های فردی
    یکی دیگر از اقدامات پیشگیرنده و بهبود دهنده در زمان ابتلاء به افسردگی، انجام کارهای لذت بخش، تفریح با دوستان و قرار گرفتن در جمع‎هایی است که فرد از حضور در آن لذت می‎برد.
  1. طبیعت‎گردی و قرار گرفتن در فضای آزاد
  2. ارتباط با اطرافیان و داشتن حمایت اجتماعی قوی
    حتی اگر فرد افسرده از جمع گریزان است، توصیه می‎شود خود را ملزم به ارتباط و تعامل با دیگران کند.
  1. تنظیم سبک زندگی و توجه به تغذیه سالم
  2. خواب کافی
  3. کتاب درمانی
    یکی دیگر از روش‎هایی که میتوان Depression را بهبود دهد، مطالعه کتاب‎های خوبی است که در این زمینه نوشته شده. کتاب “از حال بد به حال خوب” نوشته دیوید برنز و کتاب “غلبه بر افسردگی” نوشته سیما هینگورانی دو مورد از کتاب‎های خوب در این حوزه هستند.
  1. کمک گرفتن از روانشناس و در صورت لزوم روانپزشک
    مواردی که به آنها اشاره کردیم، 8 توصیه و راهکار طلایی در ابتدای ابتلاء به افسردگی هستند.

راه‌ های درمان افسردگی

همانطور که گفته شد افسردگی به عنوان سرماخوردگی بیماری‌های روانی شناخته می‌شود. بنابراین، روش‌های درمان آن نیز در دسترس و تا حدی بسیار زیادی اثر گذار است. رایج‌ترین روش‌های درمان این اختلال، روان درمانی و دارو درمانی است. از جمله روش‌های روان درمانی افسردگی،

  • درمان فعال سازی رفتاری،
  • درمان شناختی رفتاری،
  • روان درمانی بین فردی،
  • و درمان خود نظم جویی اسلامی

 

می‌باشد. که هر کدام براساس رویکرد نظری و اندیشمندان ابداع کننده آن‌ها از ساختار متفاوتی برخوردارند. اما، توانسته‌اند متناسب با حال مراجع بهبودی قابل قبولی حاصل کنند. البته این نکته را نباید نادیده بگیریم که گاهی افسردگی نیازمند مصرف دارو در کنار روان درمانی است. در واقع، اگر افسردگی مراجع شدت زیادی داشته باشد و به روان درمانی پاسخ ندهد، باید همراه با روان درمانی از دارو درمانی استفاده شود. بنابراین، در ادامه به نقش این داروها و زمان مناسب مصرف آن‌ها می‌پردازیم.

 

نقش داروهای ضدافسردگی در درمان بیماری

واقعیت این است که تاکنون پژوهش‎های بسیاری برای درمان قطعی افسردگی انجام شده است. جمع‎بندی این پژوهش‎ها در کنار پرونده بیماران مبتلا به این اختلال نشان می‎دهد که نمی‎توان ادعا کرد که داروهای ضدافسردگی فقط نقش کنترل کننده را دارند، بلکه نقش دارو، به طور مستقیم به شرایط فرد و واکنش های او پس از مصرف دارو دارد.

به طوریکه برخی افراد مبتلا به Depression طی مصرف یک یا چند دروه دارو همراه با جلسات روانشناسی، بهبود یافته‌اند، در مقابل برخی دیگر فقط در صورت مصرف دارو، موفق به کنترل علائم افسردگی شده‎اند و با قطع دارو، افسردگی به قوت خود باقی بوده است.

 

زمان مناسب برای مصرف داروهای ضد افسردگی

یکی از سوالات رایج در حوزه افسردگی این است که چه زمانی لازم است داروهای ضدافسردگی مصرف شود؟ در پاسخ به این سوال باید بگوییم در صورت مشاهده علائم افسردگی، گام اول مراجعه به روانشناس است. چراکه برخی از اشکال افسردگی، با ایجاد تغییر در سبک زندگی و آموزش مهارت‎های زندگی سالم، قابل درمان هستند و نیازی به مصرف دارو ندارند.

علاوه بر این افراد به صورت خودسرانه، توان تشخیص نوع بیماری، شدت آن و داروهای لازم برای درمان را ندارند. لذا روانشناس متخصص در صورت تشخیص اینکه راهکارهای روانشناسی برای بهبود فرد کافی نیست، بیمار را به روانپزشک ارجاع داده و داروهای ضدافسردگی توسط روانپزشک تجویز می‎شوند.

بنابراین توصیه اکید به افراد این است که از مصرف خودسرانه داروهای ضدافسردگی و ضداضطراب به شدت پرهیز نمایند.

جمع بندی و سخن پایانی

در این مطلب درباره افسردگی، علائم و دلایل ابتلا به آن با شما صحبت کردیم و اشاره کردیم که چه عواملی می‎تواند منجر به ابتلاء به Depression شوند. همچنین انواع افسردگی را توضیح دادیم و درباره روش‎های پیشگیری از افسردگی توضیحاتی دادیم.

تفکر سالم، را به عنوان راهکاری برای پیشگیری از افسردگی معرفی کردیم و اشاره کردیم که افسردگی در صورت عدم درمان می‎تواند چه پیامدهایی برای فرد و اطرافیان داشته باشد.

درباره رابطه بین اختلال افسردگی و اختلال دو قطبی توضیحاتی دادیم و توصیه‎هایی برای فرد در آستانه Depression در اختیار شما قرار دادیم. در نهایت نقش داروهای ضدافسردگی و زمان مناسب برای مصرف دارو را یادآوری کردیم. امیدواریم خواندن این مطلب اطلاعات ارزشمندی را پیرامون بحث افسردگی در بزرگسالان در اختیار شما قرار داده باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نظرات کاربران