هر فردی در زندگی خود تا حدی با مشکلات روانی مواجه میشود. گاهی سطح این مسائل خفیف است و با مشاوره مقطعی قابل رفع است، اما گاهی مشکل شدت بیشتری دارد و فرد نیازمند دریافت روان درمانی حرفهای میباشد. امروزه رویکردهای درمانی فراوانی به وجود آمده است که هدف مشترک همه آنها، افزایش سلامت روان می باشد، اما این رویکردها تفاوت جدی با یکدیگر دارند. استفاده از هر رویکرد بستگی به مشکل درمانگر و مهارت و تخصص درمانجو دارد. درمان روانکاوی، یکی از چشمگیرترین و مبناییترین درمانهای حوزه روانشناسی است. برای رجوع به یک روانکاو، لازم است بدانیم، روانکاوی چیست؟ چه اهدافی دارد؟ میزان اثرگذاری آن چقدر است؟ فواید آن چیست؟ از چه تکنیکهایی در آن استفاده میشود؟
دیدگاه روانکاوی از جمله بزرگترین دیدگاههای کار شده در زمینه شخصیت میباشد که منشأ آن به کارهای زیگموند فروید برمیگردد. نظریه روانکاوی به میزان زیادی فضای کار بالینی را متحول کرده است. همهی درمانهایی که گفتگو محور هستند و بنای آنها بر گفتگوی شفاهی میان درمانگر و درمانجو است، از روانکاوی متأثر هستند. در روانکاوی اهمیت فراوانی به تجربههای گذشته فرد داده میشود و در واقع به دنبال تحلیل آنهاست. از نظر فروید، دنیای روان انسان شامل سه سطح ناهوشیار یا ناخودآگاه، نیمه هوشیار یا نیمه آگاه و هوشیار یا خودآگاه است.
ناهوشیار آن نیروهایی (آرزوها و میلها) است که رفتار فرد را هدایت میکنند و قابل مشاهده نیستند. نیمه هوشیار، شامل افکار و ادراکهایی است که در زمان فعلی از آنها آگاهی نداریم اما با کمی تلاش قابل دستیابی هستند. هوشیار، محدودترین بخش سطح روانی انسان است و شامل افکار و احساساتی است که الان از آن آگاهیم. تأکید اصلی روانکاوی بر نقش ناهوشیار در رفتار فرد است. درواقع، فروید باور داشت، افراد باید در برابر امیال ناهوشیار از خودشان محافظت کنند، درنتیجه، از مکانیزمهای دفاعی استفاده میکنند.
در درمان روانکاوی هدف اصلی این است که مسائل سرکوب شده ناهوشیار به هوشیار آورده شود. در واقع، تعداد زیادی از افرادی که به روانکاوان مراجعه میکنند، به این دلیل است که احساس میکنند مسائل گذشته، آنها را رها نمیکند و مایل هستند با کسی در این رابطه صحبت کنند. روانکاوی یک محیطی امن و خصوصی برای فرد فراهم میکند تا در مورد خودش و آن چیزهایی که او را پریشان میکند صحبت کند و به ارتباطات و الگوی تجربیات خودش پی ببرد. بنابراین، روانکاوی به بیمار کمک میکند آن جنبههایی از خود را که در ناهوشیار قرار دارد و قابل شناسایی نیستند، بیابد. درنتیجه، روانکاوی میخواهد مسائل روان رنجورانه ناتوانکننده فرد را رفع کند. بنابراین، روانکاوی به دنبال رفع دفاعها و مواجه کردن فرد با ناهوشیار خود است.
باورهای نادرستی درباره روانکاوی وجود دارد، در ادامه ابتدا باورهای نادرست و در مقابل آن باور صحیح آورده شده است، که عبارتند از:
درمقابل این باور، روانکاوی این موضوع را بررسی میکند که فرد موقعیت الان خودش را به چه شکل تجربه میکند. درنتیجه، درک کردن زمان فعلی به درمانجو کمک میکند که اثرات دردسرساز گذشته خودش و علاوه بر آن، امکان داشتن تجربیات جدید در آینده را درک کند.
درمقابل این باور، روانکاوی معتقد است، یک فرد بزرگسال میتواند مفاهیمی دردناکی که در تجربیات او وجود دارد را با ایجاد دیدگاه جدید و پذیرش آن تغییر دهد و والدین یا خود را سرزنش نکند.
برخلاف این باور، وابستگی عنصر مهمی در سلامت روان انسان است. بنابراین، افرادی که نمیتوانند این وابستگی خود را بپذیرند، نمیتوانند روابط پایداری با دیگران برقرار کنند. یک روانکاو، سعی دارد به درمانجو کمک کند تا استقلال عاطفی در خودش ایجاد کند و احساسات وابسته خودش را بپذیرد.
درمقابل، فروید معتقد بود که هویت جنسی کودک از همان ابتدا آغاز میشود. یک روانکاو، تأکیدی بر مسائل جنسی ندارد بلکه، تمایلات و تجربه جنسی فرد را میپذیرد و در مشارکتهای صمیمی، آنها را با نیازهای ایمنی و درک عاطفی فرد ادغام میکند.
درمقابل این باور، هدف روانکاو کمک به کمک به کودکان و نوجوانان است تا بتوانند احساسات خودشان را با کلمه بگویند و رفتارهای آسیبرسان به خودشان و دیگران را در کنترل خود درآورند.
درمقابل این باور، در سبک درمان روانکاوی امروزه، بنا به علاقه درمانجو میتواند روی یک صندلی بنشیند و یا روی مبل دراز بکشد و گفتگو کند.
درمقابل این باور، روانکاو به افراد کمک میکند قدرت تحمل، مدیریت و درک احساسات خود را گسترش دهند و به انعطاف پذیری حقیقی برسند.
در مقابل، شواهد فراوانی در پژوهشها نشان میدهد که روانکاوی، افکار و احساسات درمانجو را دستکاری نمیکند و با فراهم کردن محیطی عاطفی و فرصتی برای رسیدن به معنایی جدید درمان را پیش میبرد.
میزان اثربخشی هر درمان، به نوع مشکل درمانجو، مهارت درمانگر، میزان همکاری درمانجو و شدت ضعف و قوت آن درمان بستگی دارد. درمان روانکاوی نیز از این قاعده مستثنی نیست. روانکاوی، نیازمند صرف وقت و زمان زیاد است. همچنین تا حدی هوشمندانه و پیچیده است. در نتیجه، افراد تحصیلکرده و افرادی که امکانات مالی بیشتری دارند و نیاز دارند مشکل آنها از طریق فهمیدن رفع شود، تمایل بیشتری به آن دارند. بنابراین، افراد بی بضاعت، بدون تحصیلات، سالمندان و … به احتمال زیاد امکان روانکاوی شدن نخواهند داشت. همچنین، بسیاری از درمانگران و متخصصان بالینی معتقدند اثربخشی روانکاوی با تحقیقات محکم تأیید نشده است. بنابراین، با پیدایش درمانهای روانکاوی کوتاه مدت (این درمان از نظر زمانی کوتاهتر است و از فنون متنوعتری در آن استفاده میشود)، این مسائل تا حدی برطرف شد. بنابراین، درمان روانکاوی سنتی، تأثیر متوسطی دارد اما درمان روانکاوی کوتاه مدت، اثربخشی بیشتری دارد.
تحقیقات انجام شده نشان میدهد که روان درمانی در کنار داروهای ضد افسردگی، به میزان زیادی علائم افسردگی را نسبت به داروهای ضدافسردگی به تنهایی، بهبود میدهد. همچنین، تحقیقات بیانگر آن است که درمان کوتاه مدت روانکاوی نسبت به سایر درمانها، میتواند برای اختلالات جسمی (شکایتهایی هستند که در وهله اول نیاز به پزشک احساس میشود اما بعد از بررسی های لازم، تشخیص پزشکی توجیهی برای آن ندارد) مؤثر باشد.
بسیاری از بیماران، در وهله اول مواجهه با مشکل ممکن است سعی کنند، خود درمانی انجام دهند (مانند زمانی که بدون مراجعه به پزشک با مصرف دارو درصدد رفع مشکل جسمی خود هستند) و اگر یک بیمار بتواند به تنهایی مشکل خودش را حل کند، دلیلی برای مراجعه به درمانگر وجود ندارد. اما از آنجایی که مسائل به ناهوشیار فرد و دفاعهای آن بازمیگردد، خود درمانی مشکل است. بنابراین بهترین راه مراجعه به روانکاو است زیرا،
از زمان ایجاد روانکاوی تا به امروز، از تکنیک های متفاوتی برای انجام آن استفاده شده است. تکنیکهای روانکاوی به دنبال آشکار کردن انگیزهها و تعارضاتی است که در سطح ناخودآگاه فرد قرار دارد. این تکنیکها عبارتند از:
انسانها در طول زندگی خود یاد میگیرند که برای حفاظت از خودشان و دیگران باید افکار جنسی، پرخاشگرانه و خجالتآور خود را کنترل کنند. اما در تکنیک تداعی آزاد، درمانگر بر روی یک صندلی دور از دید درمانجو مینشیند و درمانجو روی تخت روانکاوی میخوابد. درمانگر از او میخواهد، هر آنچه را که به ذهن او میآید، بیان کند و هیچ چیزی را در ذهن خود سانسور نکند. این کار در وهله اول آسان به نظر میرسد اما آسان نیست. در واقع، هدف این است که ریشه پنهان مشکلات درمانجو کشف شود. از دیدگاه روانکاوی، این تداعیها غالباً به مشکلات و وقایع زمان کودکی فرد برمیگردد. حال ممکن است این تداعیها در ابتدا برای درمانگر خیلی ملموس و واضح نباشد اما با گذشت چند جلسه، آن مفاهیمی که بیشتر توسط درمانجو تکرار شدهاند، به روانکاو سرنخی برای تفسیر میدهند.
از دیدگاه فروید “رؤیا شاهراهی برای شناخت فعالیتهای ناهوشیار ذهن” است. در واقع، محتوای رؤیا ماهیت ناهوشیار فرد را آشکار میکند. رؤیا دارای محتوای آشکار و محتوای پنهان است. انسانها، امیال، افکار و آرزوهایی دارند که برایشان غیر قابل پذیرش است و آنها را به ناخودآگاه خود راندهاند، این افکار و امیال محتوای پنهان رؤیا را تشکیل میدهند. از طرفی آن چیزی که که در عمل روی میدهد مانند مواجه شدن با دو بستنی بزرگ خوشمزه، محتوای آشکار را تشکیل میدهد. از دیدگاه فروید تبدیل این محتوای پنهان به آشکار از راه رؤیا رخ میدهد، یعنی فرد با آن چیزهایی که برایش غیر قابل پذیرش، دردناک و گناه آمیز بوده و نمیتوانسته در هوشیاری آنها را بیان کند، در رؤیا مواجه میشود. درمانگر با تحلیل رؤیا میتواند در رابطه با احساسات و آرزوهای دوران کودکی فرد سرنخهایی را به دست آورد و در فرآیند درمان از آنها استفاده کند.
برای همه انسانها این اتفاق رخ داده است که گاهی یک قرار سادهای را فراموش میکنند یا به جای نام بردن مخاطب مقابل، نام فرد دیگری را به اشتباه میگویند. از نظر فروید هیچ چیز اتفاقی نیست و هر چیزی علتی دارد. درواقع، زمانی که فرد یک قراری را فراموش میکند، یا کلمهای اشتباهاً بر زبانش آورده میشود، این اشتباهات بیانگر محتوای ناخودآگاه فرد است. زمانی که درمانجو، در فرآیند درمان این اشتباهات را انجام میدهد یا از اشتباهات گذشته خودش صحبت میکند، به نوعی اطلاعاتی را در اختیار درمانگر میگذارد. در نتیجه درمانگر، با تکنیک آسیبشناسی روانی زندگی روزمره، میتواند مشکل درمانجو را بسنجد و محتوای ناخودآگاه و غیرقابل دسترس فرد را بررسی کرد.
هر فردی که به دنبال درمان است، از مسئلهای در رنج است که نیاز به حل آن دارد، اما غالب درمانجویان تمایلی به صحبت درباره موضوعات ناراحت کننده و رنجآور زندگیشان ندارند. در واقع، یکی از ویژگیهای بدیهی درمانجو مقاومت است. این مقاومت ممکن است به شکل سکوتهای طولانی، استفاده از عبارت چیزی در ذهنم نیست، یا صحبت مکرر در مورد یک موضوع یا حذف کردن برخی اطلاعات خودش را نشان دهد. مثلاً، درمانجو دائما بحث مشکلات مالی را مطرح میکند در حالی که، بی ارتباط با موضوعی است که برای آن مراجعه کرده است. بنابراین، هر چیزی ممکن است نوعی مقاومت باشد. حال چون مقاومت مانع حل تعارضات فرد است، روانکاو به دنبال تحلیل آن و نشان دادن کارکرد اصلی آن به درمانجو است. زمانی که این اتفاق رخ دهد، درمانجو میتواند در فضای بیرون از درمان دیگر از آنها استفاده نکند.
گاهی روانکاوان با نقلقولهایی از جانب درمانجویان مواجه میشوند، مانند نظر دادن درباره اتاق، نحوه صحبت کردن، سبک پوشش درمانگر یا بیان عشق یا نفرت و … نسبت به او. این موضوع انتقال نامیده میشود. ما در بیشتر روان درمانیهای کلامی شاهد انتقال هستیم. درواقع، درمانجو، درمانگر را مانند یکی از بزرگسالان با اهمیت زمان کودکی خودش میبیند. درنتیجه، بار دیگر وقایع و مسائل زمان کودکیاش برای او یادآور میشود. این نکته به درمانگر کمک میکند تا این مسائل درمانجو را تفسیر کند. تفسیر باعث میشود، درمانجو به ریشهی احساساتی که انتقال داده است و مبنای غیر عقلانی آنها پی ببرد و در فضای بیرون از درمان این واکنشها را در کنترل خود درآورد.
یکی از رایجترین تکنیکهایی که در همه رواندرمانیها استفاده میشود، تفسیر است. نحوه تفسیر به رویکرد نظری درمانگر وابسته است اما در کل در تفسیر روانکاو میخواهد درمانجو را ترغیب کند که نسبت به احساسات، افکار و رفتار خود نگاه دیگری داشته باشد. در واقع، درمانگر میخواهد به او بینش بدهد که آن طرز فکری که ایجاد کننده مشکل فعلی او است را کنار بگذارد.
هنگامی که با واژههایی همچون روانکاوی و روانشناسی مواجه میشویم، متعجب میشویم که چگونه ممکن است روانکاو با روانشناس تفاوت داشته باشد؟ باوجود اینکه کار روانشناسی به شدت متأثر از نظریههای روانکاوی است، اما این دو جدا هستند و ریشهی آنها متفاوت است. در نتیجه اهداف روانکاوی و روانشناسی نیز تا حدی با یکدیگر متفاوتند. بنابراین، متخصصانی که این کارها را انجام میدهند نیز با یکدیگر متفاوتند. روانکاوی نظریهای درمانی و روانشناختی میباشد که در با بررسی افکار خودآگاه، ناخودآگاه و حال، در درمان اختلالات عاطفی و روانی استفاده میشود. روانکاو، ریشه مشکلات بزرگسال را در کودکی او میبیند و با کنکاش در ناخودآگاه فرد به دنبال کشف علت مشکل اوست. از طرفی، روانشناسی به مطالعه ذهن و رفتار میپردازد.
یک روانشناس با درمانجو حرف میزند و به او فرصت سخن گفتن میدهد تا از مسائل آزاردهنده صحبت کند و سپس به بیمار کمک میکند تا علت احساس خودش را بفهمد و راههایی برای تغییر در طرز فکر او، به او میدهد. مثلاً، هنگامی که فردی اعتماد به نفس پایینی دارد، روانشناسان به دنبال کشف علت آن و کمک به فرد برای برطرف کردن آن هستند. روانکاوان مانند روانشناسان به مسائل هیجانی میپردازند. البته رویکرد روانکاوها از روانشناسهای متعارف متفاوت است. روانکاوها ترجیح میدهند که درمانجو را ملاقات کنند و به جای یک بار در هفته (که برای روانشناسان معمول است)، سه الی پنج بار در هفته ملاقات کنند. بنابراین، یک روانکاو میتواند روانشناس باشد اما یک روانشناس حتماً روانکاو نیست!
درمان روانکاوی برای دامنه وسیعی از مسائل روانشناختی مفید است و در درمان مشکلات پیچیده سلامت روان، موفقیت بسیاری دارد. از جمله مسائلی که قدرت تأثیرگذاری بر روابط را دارند، مانند: مشکلات شخصیت، افسردگی، مشکلات مربوط به بعد از سانحه، اختلالات اضطراب، مشکلات در روابط بینفردی، مشکلات زوجین. همچنین روانکاوی میتواند برای درمان اختلالات خوردن، سندرم خستگی مزمن و خودکشی موفق باشد. این درمان میتواند به پیشگیری از بستری شدن، مشکل در روابط شخصی یا روابط با والدین کمک کند. از طرفی باید دقت شود که این درمان برای بیماران روانپریش تجویز نمیشود اما برای جلوگیری از عود مجدد بیماری و زمانی که یک دوره روانپریشی را گذرانده باشند، مفید است.
با توجه به نکات اشاره شده روانکاوی میتواند برای بسیاری از مشکلات چارهای بیندیشد و با هدف قرار دادن مسائلی که گاهاً درمانجو از آنها فرار میکند یا قادر به رویارویی با آنها نیست، او را توانمند کند که با آنها مواجهه شود و با تکنیکهایی که فراگرفته است در خارج از محیط درمان، زندگی بهتری داشته باشد و این نیازمند همکاری درمانجو و شرکت در طرح درمان است.
زوج درمانگر (اختلافات با همسر)، مشاور افسردگی و دوقطبی، وسواس و کمالگرایی، اضطراب و استرس و توسعه فردی
مشاور افسردگی و دوقطبی، وسواس و کمالگرایی، اضطراب و استرس و توسعه فردی
مشاور حقوقی، توسعه فردی، تحصیلی و شغلی
زوج درمانگر (اختلافات با همسر) و مشاور اختلالات جنسی
مشاوره کودک
مشاوره نوجوان، زوج درمانگر (اختلافات با همسر)، توسعه فردی
زوج درمانگر (اختلافات با همسر)، مشاور افسردگی و دوقطبی، وسواس و کمالگرایی، اضطراب و استرس، توسعه فردی
اضطراب و استرس و توسعه فردی
مشاوره افسردگی و دوقطبی، وسواس و کمالگرایی، اضطراب و استرس و توسعه فردی
زوج درمانگر (اختلافات با همسر) و مشاور توسعه فردی
حتما در مجله روانشناسی مرکز مشاوره باتابان بخوانید:
برای عضویت در خبرنامه و دریافت جدیدترین مقالات به صورت هر دو هفته یکبار، لطفا ایمیل خود را وارد کنید