هنگامی را تصور کنید که به شدت دچار مشکل شدهاید و بدون کمک دیگران نمیتوانید به نتیجهی مورد نظر برسید، در این حالت موفقیت مقطعی شما، مشروط به کمک فرد دیگری است. هنگام درخواست کمک چه احساسی دارید؟ وقتی فردی از اطرافیان شما، نسبت به کار شما یا خصوصیت اخلاقی، انتقاد شدیدی میکند. در آن هنگام چه احساسی را تجربه میکنید؟ زمانی که دچار قصوری شده و به بحرانی بر میخورید که کنارآمدن با آن اتفاق ساده نیست. در آن هنگام چه احساسی در وجود شما به لرزه افتاده است؟ در تمامی این موارد در زندگی هر فرد و موارد مشابه آن، احساسی در در درون انسان مورد نیاز است، که از آن به «عزت نفس» یاد میشود.
«عزت نفس» از آن دست مفاهیمی است که گرچه در تعاریف و عوامل آن اختلاف نظراتی وجود دارد؛ اما در مورد اهمیت آن هیچ تردیدی نیست چرا که ثمرات ناگوار و آزار دهندهاش، در هنگام ضعف و نیاز به چشم میآید. این احساس همانند عشق، آرامش و رشد غالباً پر ضرورت و مهم تلقی میشود گرچه ذکر تعریفی دقیق از آنها دشوار است.
به طور کلی “عزت نفس” یعنی من به ارزشمندی خودم باور داشته باشم. با خود فکر کنم که من خودم را چقدر دوست دارم؟ در شرایط گوناگون چقدر برای خودم ارزش قائلم و آن ارزش را حفظ میکنم؟ در چه شرایطی عزت نفس من دچار خلل شده و آسیب خواهد دید؟ و… .
احساس ارزشمند بودن در ما میتواند متفاوت جلوه کند. آیا اگر من پولدار باشم ارزشمندم یا زیبا باشم؟ عموماً انسان با خود گمان میکند که ارزشمندی وی مشروط است و اگر آن شرط نقض شود، دیگر ارزشمند نیست. در طول زندگی خود باید بارها و بارها به خاطر بیاوریم که از بین میلیونها احتمالات منفی برای تولد نیافتن، تنها یک درصد احتمال و ظرفیت رشد یافتن و نطفه شدن دارند؛ که در نهایت یک «من» به وجود میآید؛ پس باید گفت عزت نفس احساسی درون انسان است که همواره باید باشد. در دیدگاه الهی نیز خداوند بندگان خود را به خوب و بد تقسیم نمیکند چرا که فطرت و ذات تمامی انسانها در ابتدا یکی است. انسان صرف انسان بودنش آنقدر ارزشمند بوده است که پا بر زمین گذاشته است.
عزت نفس یک نیروی انگیزه بخش در زندگی هر فرد محسوب میشود که نقشی اساسی در موفقیت انسان ایفا میکند. ما انسانها همواره به عزت نفس و احترام، چه از سمت نیروی درونی و چه از سوی افراد بیرونی نیازمندیم. در صورتی که هر دوی این نیازها به حد تکامل و تناسب برسند، فرد به یک رشد فکری سالم رسیده که خود باوری و خود واقع بینی لازم را دارد. برخورداری از عزت نفس بالا میتواند به رشد در تمامی زمینههای زندگی شود لذا اهمیت دادن به این موضوع و دوست داشتن خود در زندگی هر فرد، به انسان بسیار کمک خواهد کرد.
عناصر اصلی عزت نفس شامل موراد زیر است:
هویت
هویت ما از پایههای مهم شکل گیری عزت نفس در وجود ماست. دانستن اینکه «که» هستیم و «هدف ما» در زندگی چیست، ذهن را از عوامل منفی و مضر بیرونی دور میکند. تقویت مهارتهای گسترده، باعث افزایش اعتماد به نفس شده و مسئولیت پذیری ما را بالا میبرد که به این ترتیب احساس شایستگی بیسابقهای را تجربه خواهیم نمود. همچنین شناخت تعلقات متناسب با ویژگیهای خود برای شکل گیری عزت نفس لازم است. اینکه خود را دوست داشته باشیم و خود را در برابر اعمالی که برای خود انجام میدهیم مسئول بدانیم.
عزت نفس پایین در درجات گوناگون خود را در انسان نشان میدهد. در یک طیف وسیع از زود رنجی تا افسردگی، تماماً ردپای نقصان عزت نفس دیده میشود. این طیف در یک سو زود رنجی و اعتماد به نفس پایین را در دل خود جای میدهد و از یک سو منجر به کمال گرایی و خودشیفتگی میشود.
عزت نفس پایین موجب میشود فرد نسبت به تمام انتقادها شدیداً حساس باشد. در فرد زود رنج این گمان وجود دارد که همه در حال تمسخر او و اهانت کردن به وی هستند. این در حالی است که در اغلب مواقع اطرافیان با دلسوزی انتقاد سازندهای کرده یا دوستدار وی هستند.
ممکن است عجیب به نظر برسد که یک فرد با عزت نفس پایین چگونه همزمان خودشیفته نیز هست؟ باید گفت که این خودشیفتگی، نوعی مکانیزم دفاعی در وی است و برای جبران کمبود احساس ارزشمندی، فرد به شکلی افراطی به خود ستایی میرسد.
تصور مدام اینکه «من کافی نیستم»، سبب میشود تا فرد مدام برای بینقص بودن تلاش کرده و با هر شکست کوچک یا بزرگ، بیش از حد احساس بیارزشی کند. در نهایت این موارد منجر به افسردگی خواهد شد چرا که بیارزش پندای خود و لذت نبردن از امورات، از عوامل اصلی بروز افسردگی در انسان است.
گاهی دیده میشود که فردی در اجتماع قادر به ابراز حضور نیست یا نمیتواند هنگام پایمال شدن حقش، قاطعانه بایستد و به جای اینکه به آرامی حق و حضور خود را با ارزش و مهم بداند، دچار احساسی ناخوشایند فیزیکی و روحی شده که او را منفعل میکند یا به شکلی ناسالم در وی بروز پیدا میکند. این حالت میتواند زیر مجموعه ای از حالات اضطراب اجتماعی باشد. اضطراب اجتماعی در نتیجهی عزت نفس پایین و شکستهای پی در پی ایجاد میشود و در صورت درمان نیافتن به افسردگی منجر خواهد شد.
افرادی که دارای عزت نفس پایین هستند، غالباً با رویداد ناگوار در زندگی یا خطا کردن، دچار احساس منفی شدیدی نسبت به خود میشوند و سیلی عظیم از سرخوردگیها و سرزنشهارا به سمت خود روانه میکنند. «چند نفر مرا مسخره کردهاند، پس من واقعا زیبا نیستم»، «من در کارم مرتکب خطا شدم، هیچوقت درهیچ کاری موفق نمیشوم»، «حس میکنم در این بحث حق با من است، ولی باید عذرخواهی کنم چون معمولاً خطا از سمت من است» و… . این جملات به شکلی ناشناس در ذهن افراد با عزت نفس بسیار پایین باز تولید میشوند. علاوه بر اینها فردی با عزت نفس پایین دارای وابستگی شدیدی است که منجر به خود خواهی در وی میشود. هر آنچه او را تحت تاثیر قرار میدهد از عوامل بیرونی است؛ و این یعنی دارای یک کنترلگر بیرون از احساسات و افکار درون خویش است.
افراد با عزت نفس بالا، علاوه بر اینکه تمایل به همکاری با دیگران دارند، افراد مستقلی نیز هستند و به پیشرفتهای خود افتخار میکنند. آنها به یادگیری علاقه نشان میدهند و از مورد انتقاد قرار دادن خود ابایی ندارند. به راحتی با خود رو به رو میشوند و میتوانند از شکستها به شکلی سالم عبور کنند. افرادی که دارای عزت نفس بالا هستند، یک عامل کنترل کنندهی درونی دارند. یعنی به راحتی تحت تاثیر عوامل و احساسات مثبت و منفی بیرونی قرار نمیگیرند و حد و مرز رابطهشان با خود و با دیگران مشخص است.
به طور کلی عوامل درونی و بیرونی بسیار بر عزت نفس انسان خصوصا نوجوانان اثر دارد که ذکر چند مورد دارای اهمیت است:
اولین و مهمترین بستر رشد هر فردی «خانواده» است. از سنین کودکی تا نوجوانی، جزئیترین افکار و اعمال در خانواده بر عزت نفس کودکان و نوجوانان و نوع تصور و نگاه آن به «خود» تاثیر مستقیم دارد. به طوری که بعد از دورهی نوجوانی و رسیدن به زمانی که شخصیت انسان کاملا شکل گرفته، صدای تکرار شوندهی خانواده به عنوان «منتقد درون» در ما نقش ایفا میکند. افرادی بستر اولیهی زندگیشان، مملو از نظرات منفی و سرکوبگرانه باشد، بیشتر در معرض خطر کمبود عزت نفس قرار دارند که منجر به تجربهی مشکلاتی متعدد خواهد شد.
در ادامه، مواردی همچون سن، انواع بیماریهای زمینهای یا ناتوانیهای فیزیکی و شغلی بر عزت نفس افراد اثر گذار است. به طور کلی پس از خانواده، آنچه انسان به صورت کاملا اکتسابی در زندگی خود انتخاب و تجربه میکند ارتباط و اثر مستقیم یا غیرمستقیم بر عزت نفس دارد. بروز هرگونه حادثه، اِعمال هرگونه خطا، رخ دادن هرشکلی از شکست در زندگی بر شکل گیری عزت نفس در انسان تاثیر میگذارد. بسیاری از بنمایه های فکری ما از خودمان سرچشمهای تجربی دارد که از یک سو عزت نفس ما را شکل میدهد و به صورت دایره وار از سوی دیگر منجر به تجربهای جدید میگردد. این ارتباط دوسویه آنقدر مهم است که لازم است در یکایک تجارب و انتخابهای زندگی اعم از دوست، همسر، شغل، حتی غذا و نوع ورزش و… به میزان اثر بخشیاش به عزت نفس توجه کرد.
مرزهای بسیار باریکی برای تشخیص عزت نفس، از غرور، گذشت، جراتمندی و… وجود دارد؛ که غالباً در میان افکار عامیانه، به شکلی اشتباه شناخته میشود.
عزت نفس یا گذشت؟
گاهی اوقات به دلیل ضعف شدید در عزت نفس، از حقخواهی و حقگویی برای خود اجتناب میکنیم. آنچه را که مسلم میدانیم حق ماست و پایمال شده را نادیده میگیریم و تلاش میکنیم که با ساخته و پرداختههای ذهنی، آن را بیاهمیت و کوچک بدانیم و از محکم ایستادن و نه گفتن دوری کنیم. باید گفت که امر «گذشت» و «از خود گذشتگی»، بسیار با عزت نفس تفاوت دارد. زمانی که ما به شکلی ناسالم، به بهانهی اینکه «من بزرگتر از آن هستم که برای این امور اعتراض کنم»، سکوت میکنیم، نه تنها منجر به آرامش ما نمیشود بلکه به علت نا واقعی بودن، بالاخره آن خشم نهفته در جایی به صورتی بزرگ شده و اغراق آمیز بروز داده خواهد شد.
عزت نفس یا غرور؟
آنچه معمولاً در باورها، عزت نفس تلقی میشود این است که ما خود را دوست داشته باشیم، و به این بهانه در برابر انتقادات، نظرات منفی سازنده و تغییر خود یک واکنش خنثی یا منفی و تکانشی داشته باشیم. این در حالی است که عزت نفس در اصل مفهوم خود، فرد را به واکاوی درونی وادار میکند؛ از انتقادات استقبال کرده و برای بهتر شدن خویش تلاش میکند. عدم درخواست کمک از دیگران، عدم احساس نیاز به دیگران و بازگویی جملهی «من همینم، که هستم»، بعضاً نشان از نقص در عزت نفس فرد دارد، و نه عشق ورزی و احتران به خود.
احساس ارزشمندی و دوست داشتن خود، گاهی به شکلی افراطی موجب میشود که فرد دچار خودستایی و خودشیفتگی شود. برای تشخیص وجوه تفاوت عزت نفس و مفهوم “غرور” باید گفت که غرور عوامل و اثرات آسیب زایی دارد. انسانی که مغرور است، در واقع برای نشان دادن برتری خویش دست به تخریب دیگران میزند چرا که از درون تهی است؛ پس لازم به ذکر است که غرور ناشی از همان عزت نفس پایین است. انسان مغرور دست به درخواست کمک از دیگران در مواقع ضروری نمیزند و از سوی دیگر به دیگران هم کمکی نمیکند. در واقع غرور موجب میشود تا فرد برای اثبات اینکه «من با ارزشم»، دیگران را بیارزش بداند.
«عزت نفس» باورمندی نسبت به ارزشهاست؛ و «اعتماد به نفس» باورمندی به تواناییها. من میتوانم خود را دوست داشته باشم، ولی توانایی خود را باور نداشته باشم. انسانی که دارای عزت نفس بالاست به راحتی شکست در اتفاقات زندگی و درک ضعف در یک توانایی را نشانهی بیارزشی خود نمیداند. او میداند که اتفاقات منفی موقت است پس با واقع گرایی میپذیرد که هیچ انسانی بینقص نیست؛ و پس از گذراندن دوران منفی خود، به معنا بخشی در زندگی میپردازد.
هر انسانی در زندگی خود نیاز به یک نیروی مثبت و پیش برنده دارد که میتوان آن را «عزت نفس» نامید. پذیرش هرگونه نقص خویش و تلاش برای بهبود و اصلاح آن، به سلامت روان بسیار کمک کننده است. برای درک ارزشمندیهای خود نیازی به شرایط خاصی نیست و صرفاً وجودیت یک انسان برای او شرافت و ارزش محسوب میشود که باید آن را حفظ کند و افزایش دهد. هرگاه انسان برای رسیدن به این امر دچار مشکل و دوگانگی شد کمک خواستن از یک روانشناس و مشاور با تجربه برای جلوگیری از آسیبهای پیش رو میتواند راهگشا باشد. از این روز مرکز مشاوره باتابان، با یک تیم حرفهای از درمانگران متعدد و متخصص در جهت ارائهی مشاورهای امن و سالم به سوی رضایت هرچه بیشتر مراجع، گامی نوین برمیدارد.
پیشنهاد میشود جهت دریافت نوبت حضوری، آنلاین و تلفنی و مشاهدهی تمام اطلاعات مشاوران و درمانگران به لینک پایین مراجعه کنید. برای پاسخگویی به هرگونه پرسش تخصصی و عمومی کافی است پیام خود را از طریق کادر دیدگاهتان را بنویسید ارسال فرمایید.
مشاور اختلالات فردی و روانکاوی
زوج درمانی، مشاوره فردی و خانوادگی، درمان اختلالات خلقی، اضطراب، افسردگی
مشاوره ازدواج | مشاوره تحصیلی
مشاور حقوقی، کیفری و خانواده
مشاوره ازدواج و زوح درمانی و درمان اختلالات جنسی
زوج درمانی | درمان اختلالات اضطرابی و وسواس
حتما در مجله روانشناسی مرکز مشاوره باتابان بخوانید:
برای عضویت در خبرنامه و دریافت جدیدترین مقالات به صورت هر دو هفته یکبار، لطفا ایمیل خود را وارد کنید